تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اقتصاد به زبان ساده و آدرس themarketsistem.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
نسبت مخارج مصرفی ومخارج سرمایه گذاری دولت از تولید ناخالص داخلی (GDP) ،که نشان دهنده سهم دولت از یک اقتصاد می باشد را اندازه دولت می نامند .اگر این سهم برای نمونه 20 درصد باشد یعنی 20درصد از تولید ناخالص داخلی یک کشور در دست دولت است و 80 درصد در دست بخش خصوصی(مردم) است. یعنی اندازه دولت چندان بزرگ نیست . ولی هرگاه اندازه دولت به اندازه های بزرگ بیش از 50درصد برسد ما با دولتی بزرگ روبرو هستیم که اقتصاد یک کشور را در چنبره خودش نگه داشته و به مردم فرصت ابراز وجود نمی دهد . طبیعی است که هر چه دولت یک کشور بزرگ تر باشد ناکارآمدی در اقتصاد بیشتر است و فقر و تنگدستی ، سهم اکثریت مردم خواهد بود ( پیشتر به این موضوع پرداخته شده است ) . گفته می شود که بیش از 75 درصد اقتصاد ایران در دست دولت است و سهم مردم از اقتصاد کمتر از 25 درصد می باشد . روشن است اقتصاد ایران با دولتی بزرگ ، چیزی جز فربهی دولت و لاغری مردم در پی نداشته باشد .
در علم اقتصاد ، به علت گستردگی متغیرها و عوامل تاثیر گذار ، نمی توان اثرات یک تصمیم را به طور شفاف مشخص کرد . زیرا پیامدهای یک تصمیم در کوتاه مدت ممکن است دلپذیر و خوشایند باشد ولی پس از گذر زمان ، درد و رنج و پیامدهای ناخوشایند آن تصمیم آشکار می شود . برای نمونه فرض کنید که کسی بخواهد در جوانی همه ی درآمدی را که به دست می آورد خرج کند ( مثلا برای خوش بودن در دوران جوانی )و هیچ برنامه ای برای آینده ی خود و فرزندان خود نداشته باشد . این کار در نگاه اول ممکن است بسیار خوب به نظر برسد ولی در گذر زمان و با افزایش سن و کاهش قدرت بدنی و فکری فرد یاد شده ، و بزرگ شدن بچه ها و افزایش هزینه های جورواجور مربوط به آن، پیامدهای ناخوشایند آشکار می شوند. مثال دیگر ، تنبلی کردن و نداشتن فعالیت بدنی و خوردن انواع خوراکی های خوش مزه و زیان آور مانند زودخورش ها( فست فودها)، نوشابه و چیپس و پفک و ... که در کوتاه مدت برای بیشتر افراد دلپذیر است ولی پیامد بلند مدت آن انواع بیماری ها و درد ورنج ناشی از آن می باشد . پس انداز و سرمایه گذاری ، در کوتاه مدت ، دشواری بسیاری به همراه دارد ولی در درازمدت باعث افزایش در آمد و بهبود سطح زندگی کسانی می شود که پس انداز و سرمایه گذاری می کنند. تعرفه بالای واردات خودرو، شاید در نگاه اول باعث ایجاد اشتغال در شرکتهای خودروساز داخلی شود ولی در داز مدت باعث کشته شدن تعداد بسیاری از افراد به علت خودروهای داخلی بی کیفیت و نا ایمن و آلودگی هوا و افزایش فشارهای روحی و روانی افراد جامعه می شود و همچنین باعث تنبلی ذهنی حودروسازان و در نهایت شکست در برابر رقبای خارجی می گردد . بیشتر افراد ( ازجمله دولت ) فقط به درآمد ناشی از تعرفه و احیانا اشتغال در کوتاه مدت نگاه می کنند ولی به پیامدهای ناگوار بیشماری که وضع تعرفه باعث می شود توجه نمی کنند . تعرفه واردات میوه و دیگر فراورده های کشاورزی ، باعث تشدید تنش آبی و در نهایت بحران آبی بیشتر در ایران می شوند که معمولا دیده نمی شود .
خرد بهتر از هرچه ایزدت بداد
در علم اقتصاد کلاسیک ، منابع اقتصادی به چهار بخش تقسیم شده است : نیروی کار ، سرمایه ، زمین ، مدیریت
ولی اکنون نگاه تازه ای به این بخش بندی می شود . در بخش بندی جدید ، از هر عاملی که در تولید کالاها و خدمات جدید بکار رود به عنوان سرمایه یاد می شود . در این نگاه جدید ، نیروی کار هم ، یک نوع سرمایه است که به آن سرمایه انسانی می گویند. می توان با آموزش نیروی کار ، میزان سرمایه انسانی را افزایش داد . برای نمونه ارزش سرمایه انسانی یک پزشک عمومی و یک پزشک فوق تخصص ، در ارائه خدمات پزشکی قابل مقایسه نیست . روشن است که پزشک فوق تخصص در درمان بیماران ، دارای توانایی به مراتب بیشتری نسبت به پزشک عمومی است .در این نگاه ، مدیریت هم نوعی سرمایه است که در استفاده بهتر از سایر سرمایه ها مهارت دارد . زمین هم نوعی سرمایه است که در ترکیب با سرمایه های دیگر در تولید کالاها و خدمات مشارکت دارد . زمینی که در تولید کالاها و خدمات نقشی نداشته باشد یک دارایی بی استفاده است . مدیری که در بهبود تولید کالاها و خدمات نقش مثبتی نداشته باشد یک دارایی مضر است .نهادهای اجتماعی با کارکردهای مثبت ، یک سرمایه هستند که باعث می شوند کالاها و خدمات بهتری تولید شوند . فرهنگ اجتماعی یک جامعه می تواند نقش یک سرمایه بزرگ را داشته باشد . این فرهنگ اجتماعی در صورتی که باعث تولید کالاها و خدمات بهتر نشود و یا مانعی برای تولید کالاها و خدمات شود می تواند یک دارای زیان آور تلقی شود . راستگویی و درستکاری ، کوشایی ، خردمندی ، خردورزی ، دانش دوستی ، دانش پژوهی ، اعتماد ، محبت ، دوستی ، مهرورزی ، خوش خویی ، آرامش اجتماعی ، لبخند ، شادی ،همزیستی و سازگاری با دیگران ، خوش رفتاری ، خوش زبانی و ..... همه سرمایه هستند که در صورت نبود و یا کمبود هر یک از آنها ، کالاها و خدمات خوب و مناسب تولید نخواهد شد و مردم کشوری که دارای سرمایه کمی هستند در تنگدستی و فقر و سیه روزی به سر خواهند برد .
ای همه هستی ز تو پیدا شده
شعار نظام اقتصادی با برنامه ریزی متمرکز ( نظام سوسیالیستی ) این گونه است : " هر کس به اندازه ی توانش کار کند و هر کس به اندازه نیازش مصرف کند " . در آرمانشهر نظام کمونیستی و شکل کمرنگ تر آن " نظام سوسیالیستی " این گونه آمده است که هر کسی که در این جوامع زندگی می کند بایستی به اندازه توانش کار کند و به اندازه ی نیازش مصرف کند . نظریه پردازان این سیستم می پنداشتند که افراد از همه ی توانشان برای تولید کالاها و خدمات استفاده خواهند کرد و در هنگام مصرف نیز به اندازه نیازشان مصرف خواهند کرد. ولی با اجرایی شدن این نظام اقتصادی ،آشکار شد که توان افراد یک عنصر استاندارد و مشخصی نیست و بسته به موارد قرارگیری افراد در جایگاه های متفاوت ، افراد عملکرد های متفاوتی از خود نشان می دهند . علاوه بر این ، افراد بسته به اندازه ی پاداشی که به دست می آورند واکنش نشان می دهند . برای مثال اگر پاداش ها به همه ی افراد برابر باشد افراد سعی می کنند به اندازه دیگران از توان خود استفاده کنند . به سخنی دیگر ،افراد از همه ی توان خود استفاده نخواهند کرد . در مقابل ، نیاز های افراد یکسان نیست و نمی توان برای اندازه ی مصرف افراد معیاری تعیین کرد . مثلا نمی توان گفت که یک فرد 50 کیلوگرمی نصف یک فرد 100 کیلوگرمی نیاز به شکر ، گوشت ، روغن ، پارچه ،و .... دارد . به همین سبب ، توان افراد برای تولید،بسیار کمتر و مصرف افراد بسیار بیشتر از حد معمول خواهد بود . در عمل نیز ، پس از مدتی ، نظام کار اجباری و جیره بندی ،در کشورهای مدعی نظام سوسیالیستی به کار گرفته شد .
به نام تو ای مهربان
در نظام اقتصادی با برنامه ریزی متمرکز ( نظام سوسیالیستی) ، اداره امور اقتصادی جامعه طبق سلیقه ی اندکی از افراد جامعه ( یعنی حکومت کنندگان ) پیش می رود و رای و نظر مردم هیچ گونه امکان بروز و ظهوری ندارد . یعنی مردم نمی توانند آن گونه که می خواهند برای خودشان خانه بسازند یا برای خودشان خودرو بسازند و یا حتا نمی توانند آنچه را دوست دارند بپوشند و یا بنوشندو یا آن کاری را انجام دهند که دوست دارند . زیرا همه ی کارها طبق سلیقه ی حاکمان انجام می گیرد . در چنین جامعه ای تنوع و گوناگونی کالاها و خدمات وجود ندارد زیرا تنوع کالا ها و خدمات از تنوع سلیقه بازیگران جامعه ( یعنی مصرف کنندگان و تولید کنندگان ) ناشی می شود که در اقتصاد سوسیالیستی ( اقتصاد دولتی ) چنین شرایطی وجود ندارد .
به نام آفریدگار توانا
چنان که گفته شد در سازوکار کدامایی با برنامه ریزی متمرکز ، همه چیز با برنامه ریزی شماری از افراد جامعه ( یعنی دولت مردان و یا همان برنامه ریزان ) کنترل می شود . به سخنی دیگر ، برنامه ریزان به جای تک تک مردم تصمیم می گیرند و مردم ناچارهستند طبق برنامه به تولید کالاها و خدمات بپردازند و طبق برنامه ( یعنی همان سهمیه ی تعیین شده ) مصرف کنند . در این سیستم ، چون مالکیت خصوصی وجود ندارد مردم انگیزه ای برای کار و تلاش و نو آوری و اختراع نخواهند داشت . در شکل رویایی آن سازوکار بازار و سیستم قیمت ها وجود ندارد و دادوستدی بین مردم صورت نمی گیرد . روشن است که نیازهای افراد یکسان نیست و در نظر گرفتن سهمیه ی برابر برای همه به چه میزان ناکارآمد است . چون قرار بر این است که شماری از افراد به جای همه ی مردم ، برنامه ریزی و تصمیم گیری کنند روشن است که این عده ی اندک نتوانند نیازهای همه ی افراد جامعه را درک کنند و جامعه با انباشت نیازهای بی پاسخ روبرو می شود.
دنباله دارد
تو دادی مرا دانش و عقل و هوش
در سازوکار کدامایی از نوع برنامه ریزی متمرکز ، چنان که از نامش پیداست برنامه ریزان در مرکز حکومت ( دولت مردان یا حاکمان ) به هر سه پرسش کلیدی یاد شده در قسمت پیشین ، پاسخ می دهند . یعنی دولت مردان تعیین می کنند که چه کالاها و خدماتی تولید شوند و این کالاها و خدمات در کدام نقطه کشور و به چه روشی و به چه مقدار تولید شوند و پس از این که تولید شدند ، سهم هر کس از کسان در کشور چه مقدار باشد . مثلا آنان تعیین می کنند که مردم چه لباسی بپوشند و چه خوراکی بخورند و در چه خانه ای زندگی کنند . در این سازوکار ، کالاها و خدمات قیمت گذاری نمی شوند و عرضه و تقاضا هیچ مفهومی ندارد زیرا آنان بر این باورند که سازوکار قیمت ها ( یعنی عرضه و تقاضا ) ناعادلانه است و پول بایستی از صحنه جامعه زدوده شود . در این سازوکار ، دولت ها با استفاده از کوپن و جیره بندی ، برای همه ی مردم جیره ی خوراک ( مثلا کوپن گوشت قرمز ، گوشت مرغ ، شیر ، شکر ، برنج و ... ) تعیین می کنند یا برای همه ی مردم خانه هایی به یک شکل و اندازه در نظر می گیرند . زیرا بر این باورند که همه ی مردم سهم برابری در جامعه باید داشته باشند . در این سیستم " ارث " وجود ندارد ریرا مالکیت همه دارایی ها در اختیار دولت است و هیچ کس صاحب هیچ چیز نیست . دولت تعیین می کند که چه کالاها و خدماتی بایستی تولید شوند و هر کس در کدام جایگاه از تولید بایستی کار کند . در این سیستم ، همه ی افراد جامعه سهمیه ی ( جیره ی ) یکسانی دارند و سهم همه ی مردم ، چه پزشک و چه مهندس و چه بی سواد و کشاورز و ... با هم برابر است و هیچ کس حق انتخاب ندارد. طرفداران این نوع از نظام اقتصادی ( یعنی نظام اقتصادی با برنامه ریزی متمرکز) به این نظام ، نظام کمونیستی و یا نظام سوسیالیستی ( یعنی نظام طرفدار اجتماع ) هم نام نهاده اند و در مقابل به نظام اقتصاد بازار آزاد ، نظام سرمایه داری ( یعنی نظامی که هدف آن ثروت اندوزی است ) نام نهاده اند.
دنباله دارد
ای برتر از خیال و گمان و وهم
سه پرسش پایه ای در کدامایی ( اقتصاد ) این گونه هستند : الف - چه کالاها و خدماتی و به چه مقدار، تولید شوند ؟ ب - کالاهاو خدمات چگونه تولید شوند ؟ پ - سهم هر کس از کالاهاو خدمات تولید شده چه مقدار باشد ؟ ( چه کسانی و به چه مقدار از این کالاها و خدمات مصرف کنند؟ ).
بسته به این که به پرسش های یاد شده چگونه پاسخ داده شود ، سازوکارهای کدامایی (نظام های اقتصادی ) به سه گروه اصلی تقسیم می شوند: 1 - نظام اقتصادی بازار آزاد ( سازوکار کدامایی بازار آزاد ) 2 - نظام اقتصادی با برنامه ریزی متمرکز 3 - نظام اقتصادی با ترکیبی از بازار و دولت ( آمیخته)
در قسمت های آینده تلاش خواهیم کرد به بیان ویژگی های اصلی این نظام های اقتصادی و تا حد امکان مقایسه آنها بپردازیم .
به نام آفریننده ی خِرد
دادو ستد به کسانی که دادوستد می کنند سود می رساند . اگر چنین نبود مردم دادوستد نمی کردند . شاید نیاز به بازگویی باشد که همه ما هر روز در حال دادوستد هستیم . ما برای خوردن صبحانه از نان ، کره ، مربا ، پنیر ، شکر ، چای ، سفره ، استکان ، قاشق و غیره استفاده می کنیم که هیچ کدام را خودمان تولید نکرده ایم بلکه با رفتن به بازار و انجام چندین دادوستد (دریافت همین کالاها و پرداخت پول آنها) این کالاها را بدست می آوریم . ما در مکانی دیگر به نام محل کار (بازار نیروی کار) نیروی کار خود را با مقداری پول ( حقوق ماهانه ) دادوستد می کنیم (یعنی کار می کنیم و حقوق می گیریم) . برای رفتن به محل کار هم ، با پرداخت پول از خدمات ترابری ( حمل ونقل ) استفاده می کنیم . بسیار روشن است که هر یک از ما، هر روز با چندین دادوستد روبرو هستیم . هنگامی که ما برای رفتن به محل کار از تاکسی استفاده می کنیم به این معنی است که با رضایت خودمان بهترین روش را انتخاب کرده ایم . راننده تاکسی هم با رضایت و خواست خودش این راه را انتخاب کرده است . یعنی هنگامی که ما سوار تاکسی می شویم هم ما و هم راننده تاکسی هر دو سود می بریم . اگر چنین نبود این کار را نمی کردیم . فروشنده شیر هم با فروختن شیر سود می برد و خریدار شیر هم با خرید و مصرف شیر سود می برد . توفیری ندارد که چه کالاها و یا خدماتی مورد دادوستد قرار می گیرند ،همیشه دادوستد به هر دو طرف سود می رساند .