تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اقتصاد به زبان ساده و آدرس themarketsistem.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
به نام آفریدگار توانا
چنان که گفته شد در سازوکار کدامایی با برنامه ریزی متمرکز ، همه چیز با برنامه ریزی شماری از افراد جامعه ( یعنی دولت مردان و یا همان برنامه ریزان ) کنترل می شود . به سخنی دیگر ، برنامه ریزان به جای تک تک مردم تصمیم می گیرند و مردم ناچارهستند طبق برنامه به تولید کالاها و خدمات بپردازند و طبق برنامه ( یعنی همان سهمیه ی تعیین شده ) مصرف کنند . در این سیستم ، چون مالکیت خصوصی وجود ندارد مردم انگیزه ای برای کار و تلاش و نو آوری و اختراع نخواهند داشت . در شکل رویایی آن سازوکار بازار و سیستم قیمت ها وجود ندارد و دادوستدی بین مردم صورت نمی گیرد . روشن است که نیازهای افراد یکسان نیست و در نظر گرفتن سهمیه ی برابر برای همه به چه میزان ناکارآمد است . چون قرار بر این است که شماری از افراد به جای همه ی مردم ، برنامه ریزی و تصمیم گیری کنند روشن است که این عده ی اندک نتوانند نیازهای همه ی افراد جامعه را درک کنند و جامعه با انباشت نیازهای بی پاسخ روبرو می شود.
دنباله دارد
تو دادی مرا دانش و عقل و هوش
در سازوکار کدامایی از نوع برنامه ریزی متمرکز ، چنان که از نامش پیداست برنامه ریزان در مرکز حکومت ( دولت مردان یا حاکمان ) به هر سه پرسش کلیدی یاد شده در قسمت پیشین ، پاسخ می دهند . یعنی دولت مردان تعیین می کنند که چه کالاها و خدماتی تولید شوند و این کالاها و خدمات در کدام نقطه کشور و به چه روشی و به چه مقدار تولید شوند و پس از این که تولید شدند ، سهم هر کس از کسان در کشور چه مقدار باشد . مثلا آنان تعیین می کنند که مردم چه لباسی بپوشند و چه خوراکی بخورند و در چه خانه ای زندگی کنند . در این سازوکار ، کالاها و خدمات قیمت گذاری نمی شوند و عرضه و تقاضا هیچ مفهومی ندارد زیرا آنان بر این باورند که سازوکار قیمت ها ( یعنی عرضه و تقاضا ) ناعادلانه است و پول بایستی از صحنه جامعه زدوده شود . در این سازوکار ، دولت ها با استفاده از کوپن و جیره بندی ، برای همه ی مردم جیره ی خوراک ( مثلا کوپن گوشت قرمز ، گوشت مرغ ، شیر ، شکر ، برنج و ... ) تعیین می کنند یا برای همه ی مردم خانه هایی به یک شکل و اندازه در نظر می گیرند . زیرا بر این باورند که همه ی مردم سهم برابری در جامعه باید داشته باشند . در این سیستم " ارث " وجود ندارد ریرا مالکیت همه دارایی ها در اختیار دولت است و هیچ کس صاحب هیچ چیز نیست . دولت تعیین می کند که چه کالاها و خدماتی بایستی تولید شوند و هر کس در کدام جایگاه از تولید بایستی کار کند . در این سیستم ، همه ی افراد جامعه سهمیه ی ( جیره ی ) یکسانی دارند و سهم همه ی مردم ، چه پزشک و چه مهندس و چه بی سواد و کشاورز و ... با هم برابر است و هیچ کس حق انتخاب ندارد. طرفداران این نوع از نظام اقتصادی ( یعنی نظام اقتصادی با برنامه ریزی متمرکز) به این نظام ، نظام کمونیستی و یا نظام سوسیالیستی ( یعنی نظام طرفدار اجتماع ) هم نام نهاده اند و در مقابل به نظام اقتصاد بازار آزاد ، نظام سرمایه داری ( یعنی نظامی که هدف آن ثروت اندوزی است ) نام نهاده اند.
دنباله دارد
ای برتر از خیال و گمان و وهم
سه پرسش پایه ای در کدامایی ( اقتصاد ) این گونه هستند : الف - چه کالاها و خدماتی و به چه مقدار، تولید شوند ؟ ب - کالاهاو خدمات چگونه تولید شوند ؟ پ - سهم هر کس از کالاهاو خدمات تولید شده چه مقدار باشد ؟ ( چه کسانی و به چه مقدار از این کالاها و خدمات مصرف کنند؟ ).
بسته به این که به پرسش های یاد شده چگونه پاسخ داده شود ، سازوکارهای کدامایی (نظام های اقتصادی ) به سه گروه اصلی تقسیم می شوند: 1 - نظام اقتصادی بازار آزاد ( سازوکار کدامایی بازار آزاد ) 2 - نظام اقتصادی با برنامه ریزی متمرکز 3 - نظام اقتصادی با ترکیبی از بازار و دولت ( آمیخته)
در قسمت های آینده تلاش خواهیم کرد به بیان ویژگی های اصلی این نظام های اقتصادی و تا حد امکان مقایسه آنها بپردازیم .
به نام آفریننده ی خِرد
دادو ستد به کسانی که دادوستد می کنند سود می رساند . اگر چنین نبود مردم دادوستد نمی کردند . شاید نیاز به بازگویی باشد که همه ما هر روز در حال دادوستد هستیم . ما برای خوردن صبحانه از نان ، کره ، مربا ، پنیر ، شکر ، چای ، سفره ، استکان ، قاشق و غیره استفاده می کنیم که هیچ کدام را خودمان تولید نکرده ایم بلکه با رفتن به بازار و انجام چندین دادوستد (دریافت همین کالاها و پرداخت پول آنها) این کالاها را بدست می آوریم . ما در مکانی دیگر به نام محل کار (بازار نیروی کار) نیروی کار خود را با مقداری پول ( حقوق ماهانه ) دادوستد می کنیم (یعنی کار می کنیم و حقوق می گیریم) . برای رفتن به محل کار هم ، با پرداخت پول از خدمات ترابری ( حمل ونقل ) استفاده می کنیم . بسیار روشن است که هر یک از ما، هر روز با چندین دادوستد روبرو هستیم . هنگامی که ما برای رفتن به محل کار از تاکسی استفاده می کنیم به این معنی است که با رضایت خودمان بهترین روش را انتخاب کرده ایم . راننده تاکسی هم با رضایت و خواست خودش این راه را انتخاب کرده است . یعنی هنگامی که ما سوار تاکسی می شویم هم ما و هم راننده تاکسی هر دو سود می بریم . اگر چنین نبود این کار را نمی کردیم . فروشنده شیر هم با فروختن شیر سود می برد و خریدار شیر هم با خرید و مصرف شیر سود می برد . توفیری ندارد که چه کالاها و یا خدماتی مورد دادوستد قرار می گیرند ،همیشه دادوستد به هر دو طرف سود می رساند .
به نام دانای بزرگ پاک
پیش از این گفته شد که ما ( انسان ها ) چاره ای جز دادوستد با همدیگر نداریم . دادوستد و یا همان بده و بستان ، کار هر روزه ماست . ما نمی توانیم هم خیار بکاریم و هم لاستیک خودروی خودمان را تولید کنیم ، هم برای مسافرت خودمان هواپیما درست کنیم . هم کفش خودمان را بسازیم و ..... . و به ناچار بایستی در تولید یکی از این کالاها و خدمات مشارکت کنیم و در کار خودمان تخصص پیدا کنیم . برای مثال ، برای تولید لاستیک خودرو به هزاران نوع تخصص و دانش فنی مربوطه نیاز است که ما می توانیم تنها در یکی از این تخصص ها وارد شده و دانش و مهارت مربوطه را به دست آوریم . مثلا کسی ممکن است فقط یک کار ویژه ( تخصص ) مانند بازاریابی یا آزمایشگاه یا حمل بار یا گرمایش محیط کار و غیره را در فرایند تولید لاستیک خودرو به عهده گیرد. به سخنی دیگر تنها برای تولید لاستیک خودرو ، به هزاران کار ویژه ( تخصص ) نیاز است که هر یک از این ویژه کاری بر عهده یک یا چند نفر می باشد . حال در نظر بگیریم که در جهان میلیاردها قلم کالا و خدمات تولید می شود . تخصص برنامه نویسی رایانه ای و تخصص طراحی بال هواپیما و تخصص طراحی توربین بادی و میلیون ها تخصص دیگر وجود دارد که هیچ کس نمی تواند ادعا کند که حتا در یکی از این تخصص ها به دانش کامل دست یافته است . روشن است که با بده و بستان است که این تخصص ها به وجود آمده است .