تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اقتصاد به زبان ساده و آدرس themarketsistem.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
به نام او
پس از پیدایش پول فلزی (سکه طلا و نقره) در زندگی مردمان بهبود بسیاری به وجود آمد . ولی داد و ستد همچنان با سختی هایی همراه بود . بطور مثال اگر بازرگانی کالاهایی را به شهرهای دور می برد و می فروخت و به جای آن سکه های طلا و یا نقره می گرفت ،ممکن بود که این سکه ها در بین راه توسط راهزنان دزدیده شود و بازرگان همه دارایی خود را از دست بدهد . برای این که چنین رخدادی پیش نیاید در شهرهای بزرگ بازرگانانی که دارای اعتبار بودند،سکه های بازرگانان از شهرهای دیگر را می گرفتند و به جای آن رسیدی می دادند و آن رسید را بازرگانان در شهرخودشان نزد بازرگان مورد اعتماد بازرگان یاد شده تحویل می دادند و به جای آن سکه دریافت می کردند و به این روش برات و چک در ایران قدیم به وجود آمد وبه این روش تجارت بدون جابجا کردن سکه های طلا و نقره انجام می گرفت . پس از به وجود آمدن چک و برات ، صرافی ها و بانک ها با دریافت سکه ها ی مردم به آنان رسید می دادند ،که در گذر زمان این رسیدها در بین مردم دست به دست گشت و مورد پذیرش مردم قرار گرفت . در گذر زمان این رسیدها به شکل یکسان - که همان پول کاغذی یا اعتباری باشد - به وجود آمد . به سخنی دیگر، در آغاز پیدایش پول کاغذی، پول کاغذی سند بستانکاری دارنده آن از بانک بود . درآغاز کار، بانکداران متوجه شدند که همه مردم به یکباره برای دریافت سکه های خود به بانک مراجعه نمی کنند وهمواره مقداری از سکه ها بدون هیچ استفاده ای در بانک می مانَد . بانکداران برای این که از این سکه ها استفاده کنند این سکه ها را به کسانی که نیاز به این سکه ها داشتند با دریافت سند مورد اعتماد ، وام می دادند و چنین شد که بانکداران به ایجاد و گسترش پول کاغذی پرداختند .
ادامه دارد
این امانت چند روزی پیش ماست
پس از اختراع پول فلزی ( مانند سکه طلا و نقره ) امکان پس انداز به وجود آمد. از آن روز، مردم توانستند تولیدات اضافه بر مصرف خود را در بازار محلی به فروش برسانند و به جای آن سکه هایی از طلا یا نقره را در پستوی خانه خود نگهداری کنند بدون این که این سکه ها فاسد شوند و یا از بین بروند. زان پس ، قیمت گذاری کالاها و خدمات آسوده شد و مردم دیگر ناچار نبودند به صورت پایاپای به دادوستد بپردازند . قیمت مرغ و تخم مرغ و گاو و خانه ،عدس و نخود و ... با سکه های فلزی سنجیده می شد و برای مردم روشن بود که یک مرغ چند سکه نقره می ارزد و یک گاو چند سکه طلا می ارزد و خدمات آرایشگر محل در یک سال با یستی چند سکه باشد .البته پیش از این که داریوش بزرگ پادشاه ایران در زمان هخامنشیان سکه های نقره و طلا را استاندارد کند ، پول های فلزی یکسان و یک شکل نبودند و مورد پذیرش همه مردم قرار نمی گرفتند ولی پس از آن که داریوش بزرگ سکه ی طلای استاندارد( زَریک یا دریک ) و سکه نقره استاندارد( شِکِل یا سیگلو ) را ضرب کرد سکه های فلزی مورد پذیرش همه مردم ایران و حتا دیگر کشورهای جهان قرار گرفت و با این کار زندگی مردم بهبود چشمگیری پیدا کرد و باعث به وجود آمدن شهرها و شاهراه ها و بهبود دادوستد و بازرگانی بین مردم دور و نزدیک گردید و باعث شد بناهایی به شکوه پارسه شهر( تخت جمشید ) با معیارهای اخلاقی و انسانی ساخته شوند .
با نگرش به مطالب گفته شده در بالا ، پول دارای سه ویژگی بارز می باشد که عبارتند از : 1- وسیله ای برای دادوستد است . 2 - وسیله ای برای سنجش قیمت کالاها و خدمات می باشد . 3- وسیله ای برای پس انداز است ( ذخیره ارزش )
ادامه دارد
در حقیقت مالک اصلی خداست
" ای کاش پولدار بودم " . " ای کاش پدرم پولدار بود " . " پول سوار است و ما پیاده " . " خدا عمر با عزت و جیب پر پول به شما بدهد " . " فلانی آدم بی چاره ای است ، پول ندارد ." " فلانی دست چپش را از دست راستش تشخیص نمی دهد ولی پول پارو می کند". " پول ، پول می آورد " . " پول نیست وگرنه من هم عقلم می رسد " . " پول چرک دست است " . جمله هایی از این دست در مورد پول را همه ما احتمالا شنیده ایم . ولی به راستی پول چیست ؟ و از چه زمانی وارد زندگی مردم شده است ؟ آیا بدون پول هم می شود زندگی کرد ؟ آیا آنچنان که مخالفان بازار آزاد می گویند می توان پول را از چرخه زندگی مردم بیرون کرد؟
برای روشن شدن این که پول چیست، نخست به شرح زندگی مردمانی که پیش از پیدایش پول زندگی می کرده اند می پردازیم . پیش از پیدایش پول به شکل استاندارد سکه طلا و نقره ، مردم ناچار بودند بیشتر نیازهای خودشان را خودشان برآورده کنند و در مواردی که نیاز به کالای دیگری داشتند که خودشان نمی توانستند تولید کنند به صورت پایاپای داد وستد می کردند . مثلا گندم میدادند و از خدمات آرایشگر بهره مند می شدند. یا برای خوردن ناهار و شام یک روز، یک روز را کار می کردند. یا به ازای چند روز کار برای خیاط ، خیاط محل برای آنها لباس می دوخت . برخی مواقع از یک کالای کمیاب مانند نمک به عنوان وسیله دادوستد استفاده می شد. مثلا می گفتند قیمت یک مرغ یک تخم مرغ نمک و قیمت یک بز بیست تخم مرغ نمک و یا قیمت یک من گندم سه تخم مرغ نمک . یا در برخی جاها گندم به عنوان وسیله داد وستد بکار می رفت . یکی از مهمترین مشکلات در آن زمان این بود که نمی شد پس انداز کرد زیرا کالاهایی مانند نمک ، گندم و جو که نقش پول را بازی می کردند در دراز مدت قابل نگهداری نبود. و به همین علت سطح زندگی مردم نزدیک به هم بود . زندگی مردم پیش از اختراع پول استاندارد ، در سطح بسیار پایینی قرار داشت. زیرا تولید عموما به نیروی کار وابسته بود و کسی که توان کار کردن نداشت در وضعیت فلاکت باری می زیست.همه ی توان مردم صرف تولید نیازهای اولیه مانند خوراک و پوشاک و سرپناه می شد . مردم حتا نمی توانستند شکم خود و خانواده خود را سیر کنند و با آمدن یک بیماری همه گیر مانند وبا ، تعداد بسیاری از مردم به علت ضعف بدنی می مردند . به همین علت جمعیت فزونی پیدا نمی کرد. با این که فرزندآوری بطور طبیعی انجام می شدو نرخ باروری بسیار بالا بود ولی اندک بچه ای جان سالم بدر میبرد و به جوانی می رسید . در آن شرایط عموما تولید هر خانواده بیش از نیاز خانواده نبود و داد وستد کالاها در سطح اندکی بود و به علت این که بیشتر مردم همواره در حال تلاش برای رفع نیازهای اولیه خود بودند آموختن دانش برای اندکی از مردم ممکن بود و عامه مردم بی سواد بودند و به علت بی سوادی عامه مردم ، گسترش دانش و اختراع و نوآوری به ندرت انجام می گرفت و پس از گذشت هزاران سال، بهبود چندانی در رفاه مردم صورت نمی گرفت تا این که پول استاندارد از جنس طلا و نقره به وجود آمد .
ادامه دارد
به من بیاموز ای مهربان ترین
پیشتر گفته شد که دانش در بین همگان پراکنده است .این حقیقت پایه و اساس سیستم بازار آزاد را تشکیل می دهد . با توجه به این حقیقت است که دیگر نمی توان پذیرفت که تعداد اندکی از افراد یک جامعه ( کارمندان دولت ) با دانش اندکی که در اختیار دارند، برای مردم تصمیم گیری کنند . مثلاّ برای میلیون ها قلم کالا و خدمات قیمت تعیین کنند. یا به جای مردم تصمیم بگیرند که چه کالاهایی را تولید کنند و از هر کالا چه مقدار تولید کنندو یا چه کسانی و به چه مقدار از هر کالا مصرف کند . یا مردم چه اختراعات و نوآوری هایی را انجام دهند و یا در چه خانه هایی زندگی کنند یا چه خوراکی هایی را مصرف کنند . رنگ پوشاک ( لباس ) مورد استفاده هر کس چگونه باشد و میلیون ها تصمیم ریز و درشت دیگر که هر یک از ما همه روزه با آن سر و کار داریم . . بدیهی است که دولت نمی تواند نیازها و خواسته های مردم را درک کند و به جای آنها تصمیم گیری کند . به سخنی دیگر ، هنگامی که دولت در امور زندگی مردم دخالت می کند و به جای آنها تصمیم می گیرد باعث می شود نیازها و خواسته های مردم برآورده نشود و از دانش مردم برای بهبود زندگی مردم استفاده نشود و در نتیجه از امکانات و داشته های موجود استفاده بهینه صورت نگیرد و مردم نتوانند استعدادهای خدادادی خود را شکوفا کنند و در نتیجه فقیر و تنگدست خواهند شد .
به من بیاموز ای دانای بزرگ پاک
می گویند که پیرزنی از بزرگمهر ( وزیر خسرو انوشیروان ) پرسشی را می پرسد و بزرگمهر نمی تواند پاسخ دهد . پیر زن به بزرگمهر می گوید : تو با این حقوق کلانی که می گیری نمی توانی به پرسش من پاسخ دهی؟!!. بزرگمهر در پاسخ می گوید: من پول آن چیزهایی را می گیرم که می دانم ، نه پول آن چیزهایی که نمی دانم ؛اگر پادشاه به آن چیزهایی که من نمی دانم پول پرداخت کند خزانه شاهی کفاف نمی دهد ودر ادامه می گوید : " همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر زاده نشده اند ". این داستان اشاره به این دارد که هیچ گاه یک نفر نمی تواند همه چیز را بداند ، بلکه دانش در بین همه ی مردم، چه آنها که پیش از این زندگی می کرده اند وچه کسانی که اکنون زنده اند و چه کسانی که در آینده خواهند آمد پراکنده است . به سخنی دیگر، دانش گذشتگان هم که به ما رسیده در دست یک نفر نبوده ،بلکه پیامد کوشش و تلاش هزاران ساله میلیون ها نفر در همه ی جهان بوده است. اکنون هم یک نفر نمی تواند حتا در یک شاخه از علم همه چیز را بداند . برای نمونه هیچ ریاضیدانی نمی تواند ادعا کند که از همه دانش های همه شاخه های ریاضی آگاهی کامل دارد . یا هیچ پزشکی نمی تواند ادعا کند که از اثرات همه خوراکی ها بر سلامت بدن اطلاع کامل دارد . یا حتا هیچ متخصص چشمی نمی تواند ادعا کند دانش روان درمانی را می داند . بگذریم از این که یک پزشک تا پایان عمر خودش احتمالا از دانش های مربوط به ریخته گری ، ذوب فلز، کاشت و برداشت موز ، حسابداری ، خیاطی ، تعمیر خودرو، خلبانی ، آشپزی ، فضانوری و هزاران دانش دیگر، بی اطلاع خواهد ماند.هوده ( نتیجه ) این که ، دانش بی پایان است و کسی نمی تواند ادعا کند که همه ی دانش ها را می داند .
ز هر دانشی چون سخن بشنوی ز آموختن یک زمان نغنوی
چو دیدار یابی به شاخ سُخُن بدانی که دانش نیابد به بُن
فردوسی بزرگ
ادامه دارد